هنوز صداى حماسه مى آید! هنوز ققنوسهاى آتش زاد، از میان شعله هاى یاد و داد به پا مى خیزند. هنوز بوى خیمه ها و پروانه هاى سوخته و گلبرگ هاى بر خاك نشسته، به مشام جانها مى رسد. هنوز فریاد عطش در میان گرما و آتش، توأم باناله هاى ن و كودكان، در گوش زمین و زمان مى پیچد. هنوز صداى سنج و سینه و زنجیر و نوحه مى آید!
اكنون پاره زخم هاى دلم، سر، باز كرده اند و قناتى از غم، در قنوت نگاه من جریان دارد. همچنان كه نجوایی جارى است! انگار كسى با خویشتن زمزمه مىكند! گوش مى سپارم:
السلام على الحسین و على على بن الحسین و على اولادالحسین و على اصحاب الحسین.
پس آن گاه مى اندیشم:
»اى خون خدا! كدام شاعر مى تواند تو را بسراید و كدام واژه مى تواند تو را آن چنان كه بایسته است، بستاید؟!
برگرفته از کتاب مرجان سرخ، نوشتهی جواد نعیمی